قرآن، وهن، سستي ، كسالت، استقامت
وهن در لغت به سستی در ویژگیهای جسمانی و اخلاقی، اطلاق میگردد.[1]و در اصطلاح قرآنی به پدیدار شدن ضعف در اثر بروز علتی در بدن یا عمل یا فکر و یا مقام، گفته میشود.[2]
دو واژه "فشل" و "کسل" به نوعی با کلمۀ وهن مترادف میباشند. فشل در لغت به سستی که همراه با ترس باشد، گفته میشود.[3]و به سستی کردن در چیزی که نباید در آن سستی شود، نیز کسل گفته میشود.[4]
یکی از صفات ناپسندی که در وجود انسانها ریشه میدواند، سستی کردن است که میتواند در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی انسانها مانند امور عبادی، دینی، نظامی، تعاملات اجتماعی و... رسوخ کرده، فرد و جامعه را با بحران مواجه گرداند، قرآن نیز در این باب با روشنگری و آگاهی بخشی سعی در ریشه کنی آن و به حرکت در آوردن افراد نموده که به مهمترین آنها اشاره میشود:
یکی از علل سستی، عدم شناخت صحیح و غفلت میباشد، زیرا معمولاً افرادی که در عالم بی خبری و بی خیالی سیر میکنند، به آسانی در دام ها گرفتار شده و در اعتقادات و انجام فرائض، سست میگردند، لذا دین مبین اسلام برای جلوگیری از سست شدن بنیانهای فردی و اجتماعی، تأکید بسیار زیادی بر تفکر در آیات الهی نموده و تدبّر نکردن در آیات را نکوهیده است تا خود و جایگاه خود را بشناسند و خود را از بند غفلت و جهل رهانیده، به سمت اهداف والا به حرکت در آیند:[5]
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْباب »[6]
«اين كتابى است پر بركت كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبّر كنند و خردمندان متذكّر شوند!»
خداوند در این آیه هدف از نزول قرآن را تدبّر در آن معرفی نموده تا سرچشمۀ انديشه و مايۀ بيدارى وجدانها گردد و به نوبه خود حركتى در مسير عمل بيافريند.[7]
یکی از مهمترین عوامل جهش فکری و فرهنگی یک جامعه، داشتن انگیزه است، هر چه انگیزه قویتر باشد، افراد جامعه با قدرت و ارادۀ بیشتری قدم برداشته و در راه رسیدن به هدف، تلاش افزونتری به خرج میدهند ولی جامعه ای که از انگیزه بیبهرهاند و یا انگیزۀ کافی برای آن ندارند، در آغاز و یا در اواسط راه، سست شده و حتی از رسیدن به هدف نیز پشیمان میگردند و نسبت به آن بی تفاوت میشوند، قرآن به خاطر ایجاد انگیزه برای تلاش و پرهیز از سستی، به انسانها وعدۀ زندگی جاوید در بهشت و استفاده از نعمتهای بهشتی را داده و یا آنها را از عذابهای جاودان بیم داده[8] قرآن درمورد افرادی که از روی بیانگیزگی با مسائل برخورد میکنند میفرماید:
«وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُون »[9]
«و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند از راه راست منحرفند »
افرادی که به معاد و زندگی جاوید ایمان ندارند، برای بدست آوردن بهشت و یا فرار از عذاب، انگیزهای نداشته و لذا برای آن تلاش نکرده و دنبال امیال نفسانی خود میروند و از مسیر انسانیّت دور میگردند.
یکی از بزرگترین عوامل سستی، هوس مداری است، چرا که هوسبازی، انسان را از تمام قیود آزاد کرده، لذا در واجبات دینی و وظایف انسانی سستی مینماید تا هوس خود را ارضاء کند که نتیجۀ آن چیزی جز سستی و به تبع آن، فروپاشی نظام خانواده، جامعۀ انسانی و دور شدن از مسیر سعادت نیست،[10] لذا قرآن در آیات متعدّدی به معرفی این پدیده پرداخته و صفات هویپرستان را
بیان نموده و مؤمنان را به دوری از آن توصیه نموده است:
«أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُون »[11]
« آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پردهاى افكنده است؟! با اين حال چه كسى مىتواند غير از خدا او را هدايت كند؟! آيا متذكّر نمىشويد؟!»
خداوند در این آیه اشاره میکند که هوسبازی، قدرت "درك صحيح حقايق" را از انسان مىگيرد و پرده بر چشم و عقل آدمى مىافكند و لذا در انجام وظایف اصلی خود سستی میکند و از مسیر هدایت دور میگردد.[12]
از منظر قرآن کسانی كه غير خدا را برمیگزينند به تار عنكبوت تکیه کرده و سستترین پناهگاهها را برای خود برگزیدهاند و خداوند دربارۀ این پناهگاه سست می فرماید:
«مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوت »[13]
«مثَل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مثَل عنكبوت است كه خانهاى براى خود انتخاب كرده در حالى كه سستترين خانههاى خانه عنكبوت است اگر مىدانستند!»
معبودهاى دروغين، نه سودى دارند و نه زيانى و نه در روز بيچارگى پناهگاه كسى هستند، لذا خداوند برای بیان شدّت سستی پناهگاه کفار و بی فایده بودن آن، آنها را به عنکبوت تشبیه نموده که برای حفاظت از خود خانهای سست بنا کردهاند. خداوند با این مثل آنها را به وحشت میاندازد و به فکر فرو میبرد.[14]
سستی در انجام فرائض الهی یکی از نشانههای بی ایمانی میباشد، چرا که نماز برترين عبادتى است كه خداى تعالى در آن ذكر و ياد آورى مىشود و اگر دل علقه و محبتى به پروردگارداشته و به او ايمان آورده بود، در توجه به سوى خدا دچار سستى نمىشد چون قلب به هر چه تعلق داشته باشد، دائما به ياد او خواهد بود[15]و لذا خداوند در توصیف منافقین میفرماید:
«إِنَّ الْمُنافِقِين...إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى »[16]
«منافقان...هنگامى كه به نماز بر مىخيزند، با كسالت بر مىخيزند »
تقوى يك فضيلت نفسانیست که داراى مراتب بيشماری است که مرتبه كامل آن استقامت در تقوى است و معنای این سخن این است که فرد متّقی هيچ گاه مرتکب گناه نشود و عهد شکنی نکند و در برابر ناگواريها صبر و بردبارى را از دست ندهد و سستی در اجرای وظائف، نشانۀ نقص در مراتب تقواست[17] و خداوند در این آیه استقامت در عهد را از تقوى شمرده است:[18]
«فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِين »[19]
«تا زمانى كه در برابر شما وفادار باشند، شما نيز وفادارى كنيد، كه خداوند پرهيزگاران را دوست دارد!»
مفهوم مخالف آیه این است که خداوند پرهیز کاران حقیقی را دوست دارد چرا که آنان اهل استقامت در راه دین بوده و در امر دینداری هیچ سستی به خود راه نمیدهند.
یکی از راههای درمان سستی این است که با ریاضت و تهذیب نفس به تقویت اراده بپردازیم.[20] در این باره میتوان از دعا، صبر و توکل بهره برد:
یکی از راههای نجات از سستی، توجه به درگاه خداوند و درخواست ثبات قدم از آن یگانۀ هستی میباشد:[21]
«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِي أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا »[22]
«پروردگارا...قدمهاى ما را استوار بدار!..»
یکی دیگر از راههای مبارزه با سستی، تقویت صبر است، چرا که صبر عبارت است از اينكه انسان در قلب خود استقامتى داشته باشد كه بتواند كنترل نظام نفس خود را در دست گرفته، دل خود را از تفرقه و فساد رأى جلوگيرى كند. [23]و لذا صابران آنهايى هستند كه در مصائب استقامت به خرج داده و از پا درنمىآيند و هجوم رنجها و سختيها پايشان را نمىلغزاند[24] و لذا خداوند مؤمنین را به صبر سفارش مینماید:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة »[25]
«... از صبر و نماز يارى جوييد..»
توکل به خداوند، یکی از راههای غلبه بر سستی است که نشانۀ ایمان و سرّ موفقیت مؤمنان میباشد، چرا که يگانه مؤثر حقيقى او است و لذا خداوند در این آیه مسلمانان را بتوكل ترغيب نموده و به آنان میآموزد كه در همه امور به آفريدگار بايد اعتماد داشت و بايد استقامت و موفقيّت را تنها از پروردگار خواست:[26]
«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه »[27]
«هر كس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را مىكند »
یکی از راههای رهایی از سستی، توجه نمودن به آثار استقامت میباشد:
« وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا »[28]
«اينكه اگر آنها [جنّ و انس] در راه (ايمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سيرابشان مىكنيم!»
طبق اين آیه استقامت بر ايمان و تقواست که مايه وفور نعمت مىشود، لذا اگر کسی به برکات استقامت توجه نماید مطمئناً دست از سستی برداشته و به تلاش و مقاومت رو میآورد.
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات في غريب القرآن، تحقیق: صفوانعدنانداودی، دمشق بیروت، دارالعلمالدار الشامیة، 1412ق ،چاپ یکم، ص 887
[2]. مصطفوی، حسن؛ التحقيق فيكلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش، ج13، ص 214
[3]. مفردات في غريب القرآن، ص 637
[4]. مفردات في غريب القرآن، ص 711
[5]. مطهری، مرتضی؛ انسان در قرآن، تهران، صدرا، 1386، چاپ26، ص 53 تا 59
[6]. ص/29
[7]. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسير نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، چاپ اول، ج19، ص 268
[8]. مترجمان، تفسير هدايت، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس ، 1377 ش، چاپ اول، ج8 ص 215
[9]. مؤمنون/74
[10]. ترجمه الميزان، ج13، ص 120
[11]. جاثية/23
[12]. تفسير نمونه، ج21، ص 266
[13] عنکبوت/41
[14]ترجمه الميزان، ج16، ص 194
[15] ترجمه الميزان، ج5، ص 190
[16] نساء/ 142
[17]. حسینیهمدانی، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق: بهبودی، محمدباقر، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق، اول، ج3، ص 156و 155
[18]. ترجمه الميزان، ج9، ص 251
[19]. توبه/ 7و 8
[20].جوادی آملی، عبد الله؛ مراحل اخلاق در قرآن، تنظیم: علی اسلامی، قم، انتشارات اسرا، چاپ اسوه،چاپ دوم،ص187و 188
[21].مصطفوی، حسن؛ تفسير روشن، تهران ،مرکز نشر کتاب، 1380 ش،چاپ اول، ج5، ص 72
[22]. آلعمران/ 147
[23] ترجمه الميزان، ج1، ص 229
[24] ترجمه الميزان، ج11، ص 142
[25] بقرة/ 45
[26] انوار درخشان، ج3، ص 180
[27] طلاق/ 3
[28] جن/ 16